امضا



به نام حق پاک و سِرِشت

 

 

 

 

انتشارات فرهنگی و هنری امضا » با هدف افزایش سطح ادبی در جامعه ایجاد شد.

انتشارات امضا در زمینه هنر در زیرشاخه های موسیقی ، ادبیات و عکاسی فعالیت میکند.

 

 

انتشارات امضا » از شما هنرمندان ( موسیقی ، ادبیات ، عکاسی ) با استعداد و نوظهور استقبال میکند و با شما در تمام مراحل خلق یک اثر هنری خواهد بود.

شما میتوانید برای ارسال آثار خود جهت بررسی محتوا در سربرگ های به بخش  ارسال آثار » بروید.           ( ارسال آثار )

 

 

 

ما در حال حاضر ، درحال اقدامات اولیه جهت تبدیل وبلاگ به وبسایت هستیم تا شما با خیالی آسوده دسترسی سریعتر و بهتری داشته باشید.

 

 


می‌سوزم و دودم میان آب زندانی‌ست

می‌سوزم و مرهم شبیه چای و قلیانی‌ست↓

که سهم غصّه از تو و خالی ِ جیبم بود

که زن شبیه سرفه‌ای بعد از دو سیبم» بود

که هر شبم را دود می‌کردم به تنهایی

حل می‌شدم مثل نباتی داخل چایی

که رد شیرینت نمانده در دهانی تلخ

که آشپزخانه پُر است از استکانی تلخ

که ظرف‌ها و سوسک‌ها با عشق درگیرند

که دستکش‌ها هم به یادت رعشه می‌گیرند

این فرش‌های سوخته از درد می‌گویند

پُک‌های بی‌جان از زغالی سرد می‌گویند

می‌سوزمت٬ این کِتری‌ام را داغ خواهد کرد

که بغض‌ها قلیان‌مان را چاق خواهد کرد

در ریّه‌هایم از خیالت گفتگویی هست

باغ دو سیبت سوخته! هر چند بویی هست

از خانه بیرون بردمت٬ این شهر آلوده‌ست

حالا دو سیبت» مثل دین»٬ افیون یک توده‌ست!

در چای‌خانه‌ها ببین٬ ذکر مُدامی تو

تاریخ خواندم٬ دیده‌ام٬ فعل حرامی تو

که قرن‌ها با بوسه‌ات تردید می‌سازی

ترسیده بود از بوسه‌ات میرزای شیرازی»!

یک روز باید بشکند این بغض یا هذیان

ممنوع باشد توی شهرت عرضه‌ی قلیان!

یک روز باید ترک کردت٬ غصه‌ات را برد

در چای‌خانه‌ها فقط چای و نباتی خورد

یک روز باید فکر این خالی ِ جیبم بود

فهمید در جا میوه‌ها٬ جای دو سیبم بود!

چیزی عوض شد در من و این‌ خانه‌ی مرموز

یک روز رفتی آخر و. امّا فقط یک روز!

می‌سوزم و دودم میان خانه زندانی‌ست

می‌سوزم و مرهم شبیه چای لیوانی‌ست!

که عشق سهم ریّه‌های مُرده‌ی من بود

و زن شبیه سرفه‌های بعد بهمن» بود

 

از محسن عاصی


گاو، موجود نیمه خوشبختی ست

جفت دارد، کمی علف دارد!

دست سلّاخ چیز برّاقی ست

که به این زندگی شرف دارد

 

عشق، بیماری غم انگیزی ست

جمع یک عضو ج.نـ.سی و عادت

خنده در چند خانه ی دلگیر

گریه با تیک تاک یک ساعت

 

مرگ، اسمی ست شکل یک چاقو

بر سر گاو نیمه خوشبختم

عشق، یک اسم دیگر از آن است

که نشسته ست داخل تختم

 

زندگی بچّه ای بدون توپ

گیج، در یک زمین خاکی بود

باختن بی مسابقه، بی هیچ!

زندگی چیز دردناکی بود

 

 

 

از دکتر سید مهدی


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها